Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-08@06:12:57 GMT

بلوف و صبر؛ تنها گزینه روی میز بایدن

تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۸۴۱۴۴

بلوف و صبر؛ تنها گزینه روی میز بایدن

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، محمد صرفی در روزنامه کیهان نوشت: چند وقتی است که هر چند روز یک‌بار، خبر یا اظهارنظری از سوی مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره تهدید نظامی ایران منتشر می‌شود. این تهدیدها یک وجه و پیام مشترک را دنبال می‌کنند؛ اگر از مواضع خود در مذاکرات هسته‌ای کوتاه نیایید، تاسیسات هسته‌ای شما مورد حمله قرار خواهد گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حمله‌ای که ممکن است بصورت مشترک از سوی واشنگتن و تل‌آویو و یا به‌صورت مجزا از سوی هر کدام از آنان انجام شود.

می‌توان لیست بلند بالایی از تهدیدات و مواضع آمریکایی و اسرائیلی را در این زمینه مطرح کرد. برای نمونه به تازگی هفت شخصیت آمریکایی - از جمله دو رئیس سابق سازمان CIA - در بیانیه‌ای خطاب به دولت «جو بایدن» تأکید کردند؛ «به‌خاطر اینکه تلاش دیپلماتیک ‌ما برای حل این بحران نتیجه‌بخش باشد، معتقدیم احیای هراس ایران اهمیت اساسی دارد تا بداند ‌که مسیر هسته‌ای فعلی‌اش منجر به استفاده آمریکا از قوه قهریه علیه این کشور خواهد شد. چالش این است که چگونه آمریکا اعتبار تهدید خود را در چشم رهبران ایران احیا خواهد کرد. نحوه بیان هم مهم است - از جمله عباراتی مشخص‌تر و مستقیم‌تر از فرمول «همه گزینه‌ها روی میز است»‌ - ولی کافی نیست.» پیشنهاد عملی امضاکنندگان این بیانیه برای ارعاب ایران، اجرای مانورهای مشترک با شرکا و متحدان منطقه‌ای آمریکاست. این پیشنهاد را گوشه ذهن خود داشته باشید تا بعداً به آن بازگردیم.

یک هفته پیش وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت به دولت بایدن اطلاع داده است که به ارتش اسرائیل دستور داده تا برای حمله به ایران آماده شود. «بنی گانتز» اواخر مهرماه هم از افزایش بودجه ارتش برای آمادگی حمله به ایران خبر داده بود. همان روزها «آویو کوخاوی»، رئیس ستاد ارتش این رژیم، دستور داده بود پس از دو سال وقفه، بودجه لازم برای اجرای برنامه تمرینی حمله، اختصاص یابد و نیروی هوایی در «شبیه‌سازی حمله به برنامه هسته‌ای ایران، سخت آموزش ببیند». کافی است جست‌وجویی کوتاه در بایگانی رسانه‌ها داشته باشید تا با ده‌ها خبر و اظهارنظر از این دست مواجه شوید.

قبل از آنکه به چرایی و هدف یا اهداف احتمالی چنین تهدیدهایی بپردازیم، شاید بد نباشد نگاهی به گذشته بیندازیم. در اصطلاحات نظامی عبارتی با عنوان WAR GAME یا «بازی جنگی» وجود دارد. این عبارت به سه نوع تمرین و شبیه‌سازی جنگی اطلاق می‌شود. نوع نخست تمرین میدانی در زمین، دریا و هواست که نیروهای رزمی‌عملیات جنگی را شبیه‌سازی و تمرین می‌کنند. نوع دوم «بازی جنگی» توسط شبیه‌سازهای رایانه‌ای صورت می‌گیرد. در نوع سوم نه خبری از‌ تانک و توپ و شلیک است و نه خبری از رایانه و برنامه‌های شبیه‌ساز. در این مدل، افرادی در یک اتاق دور هم جمع می‌شوند و صرفاً صحبت ‌می‌کنند. آنان در نقش‌های مختلف ظاهر شده و یک موقعیت چالشی و جنگی را در سطوح مختلف شبیه‌سازی کرده و پیش می‌برند. راه‌اندازی این نوع از «بازی جنگی» در دانشگاه‌های فرماندهی نظامی مرسوم و متداول است. گاهی جنگ‌های پیشین بازسازی شده و شرکت‌کنندگان عملکرد دو طرف را نقد و بررسی می‌کنند و گاهی هم موقعیت‌های فرضی و رو به آینده مورد بررسی قرار می‌گیرند.

یکی از بازی‌های جنگی را ۱۷ سال پیش سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آمریکا‌ ترتیب داد. «سام گارداینر» در این زمینه تخصص دارد و ده‌ها بازی جنگی را با موضوعات و اهداف مختلف در کالج ملی جنگ و سایر موسسات نظامی آمریکا برگزار کرده است. استراتژی ارتش آمریکا برای تصرف بغداد در سال ۲۰۰۳ با الگوگیری از بازی جنگی گارداینر بود که سال‌ها پیش از حمله به عراق انجام شده بود. او در بازی مربوط به ایران از متخصصان مختلفی بهره گرفت؛ نظامیان، جاسوس‌ها و دیپلمات‌ها. آنان باید در نقش‌های مختلفی بازی می‌کردند از وزیر امورخارجه آمریکا گرفته تا مشاور امنیت ملی، رئیس سیا، وزیر دفاع، فرمانده سنتکام و... که در یک اتاق بزرگ دور هم جمع شده بودند. موقعیت طراحی شده از این قرار بود؛ ایران برخلاف درخواست‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ‌به سرعت مشغول فعالیت‌های هسته‌ای و نزدیک شدن به سلاح هسته‌ای است. این افراد جمع شده بودند تا گزینه حمله نظامی به ایران را بررسی کرده و پیشنهادات خود را به رئیس‌جمهور آمریکا برای برخورد تهاجمی ‌با ایران ارائه دهند.

گارداینر که ۱۸ ماه روی موضوع کار کرده بود، سه سطح از حمله را به بحث گذاشت؛ حمله به پایگاه‌های سپاه پاسداران، تاسیسات اتمی ‌و بالاخره حمله گسترده برای براندازی جمهوری اسلامی ایران. جزئیات این «بازی جنگی» و مباحث مطرح شده در آن مفصل بوده و خارج از گنجایش این یادداشت است. بطور خلاصه برخی از مباحث اصلی و نتایج حاصله از این قرار است؛ اطلاعات آمریکا درباره ایران اندک بوده و همین نقص، کار را دشوار می‌کند.

جنگنده‌های اسرائیلی می‌توانند به ایران برسند اما مشکل بازگشت آنها به خانه است. اسرائیلی‌ها درباره حمله به ایران بلوف می‌زنند و هدف آنها اعمال فشار به آمریکاست. حمله به تاسیسات اتمی ‌ایران، فعالیت ایران را فقط به تاخیر می‌اندازد و نابود نخواهد کرد. میزان این تاخیر نیز نامعلوم است و پس از آن مشخص نیست چه باید کرد.

«تهدید همیشه بخش مهمی‌از روند مذاکره است. اما شما می‌خواهید دشمن را فریب دهید. خود را گول نزنید. شما نمی‌توانید خود را فریب دهید که فکر می‌کنید می‌توانید کاری را انجام دهید که نمی‌توانید انجام دهید.»

در پایان شرکت‌کنندگان با مسائل حل نشده مهمی ‌رو‌به‌رو بودند و با سؤالاتی راهبردی روی میز مواجه بودند که پاسخی برای آن نداشتند. از جمله؛ اگر رئیس‌جمهور هیچ گزینه نظامی خوبی برای استفاده به‌عنوان تهدید ندارد، چگونه می‌تواند بطور مؤثر با ایرانی‌ها مذاکره کند؟ چگونه قدرتمندترین و پیشرفته‌ترین ارتش جهان توانایی غافلگیری حریف را ندارد؟ چرا اینقدر سخت بود که برنامه‌هایی طراحی کنیم که این احتمال را می‌دادند که یک دشمن باهوش و بی‌رحم در مقابل ماست؟ چرا پیش‌بینی اقدامات و آسیب‌پذیری‌های رژیمی ‌که بیست‌وپنج سال (گزارش مربوط به سال ۲۰۰۴ است) با آن مخالفت کرده بود برای ایالات متحده اینقدر سخت بود؟

پس از گذشت ۱۷ سال از آن «بازی جنگی»، موقعیت فعلی از منظری شباهت بسیار زیادی با موقعیت فرضی گارداینر و همراهانش در آن تمرین دارد. آمریکا مدعی است ایران به سرعت در حال حرکت به سوی ساخت سلاح اتمی‌است و باید به هر وسیله و قیمتی شده جلوی آن را گرفت. گارداینر «بازی جنگی» خود را به این جمع‌بندی به پایان رساند؛ رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باید با بلوف و صبر، اقدامات دولتی را تغییر دهد که انگیزه‌هایش را به خوبی درک نمی‌کند و نفوذش بر آن محدود است. او درباره تمرین خود گفت: «بعد از این همه تلاش، دو جمله ساده برای سیاستگذاران باقی مانده است. شما هیچ راه‌حل نظامی برای مسائل ایران ندارید و باید دیپلماسی را به نتیجه برسانید.»

البته موقعیت تغییرات قابل توجهی نیز داشته است. توان نظامی ایران نسبت به ۱۷ سال پیشرفت‌های بسیار زیادی کرده است. متحدان آن روز ایران در منطقه بسیار قوی‌تر شده و متحدان جدیدی نیز به آن اضافه شده‌اند. آمریکا نیز از ابعاد گوناگون آمادگی ذهنی و توان عملی سال ۲۰۰۴ را ندارد. فرار از افغانستان تنها یکی از شواهد این قضیه است. پس با این حساب این سؤال پیش می‌آید که دلیل تهدیدهای اخیر چیست؟ پاسخ همان است که ذکر شد؛ تهدید بخش مهمی ‌از مذاکره است. همان نکته‌ای که در پایان بیانیه هفت مقام آمریکایی هم به آن پرداخته شده و آمده است: «باید احتمال رسیدن به چنین توافقی را به حداکثر برسانیم. برای کسب این هدف، ارائه مشوق‌هایی به ایران ضروری خواهد بود، هم برای تأثیرگذاری بر بحث در تهران و هم برای اینکه به دنیا نشان دهیم - خصوصاً چین، روسیه، بریتانیا، فرانسه، و آلمان که در حال مذاکره با ایران هستند - که آمریکا علاقه‌مند به توافق است. ولی اهمیت احیای ‌ترس ایران هم کمتر از آن نیست که روشن کنیم تهران با این مشوق‌ها چه چیزی می‌تواند به دست آورد.» چماق و هویج.

امروز هم تنها گزینه واقعی بایدن چیزی جز بلوف و صبر نیست. تهدیدهای آمریکا و رژیم صهیونیستی همان بلوفی است که سعی می‌شود ایران آن را جدی بگیرد و باعث تغییر محاسبات تهران شود و گزینه صبر تا حد زیادی ناظر به تحولات داخلی ایران است. آنان به ضعف‌ها و اشتباهات احتمالی داخلی و پیامدهای آن امید زیادی دارند. ناامید کردن دشمن در این بخش وظیفه مشترک مسئولان و مردم است. صد البته که نقش و وظیفه مسئولان در این معادله بسیار پررنگ‌تر است.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: آمریکا ایران مذاکرات هسته ای شبیه سازی بازی جنگی هسته ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۸۴۱۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیش بینی ۲۷ سال پیش برژینسکی درمورد ایران که درست از آب درآمد

بلومبرگ در مطلبی به قلم نایل فرگوسن نوشت: برای درک اینکه در مبارزه با ائتلاف چین، روسیه و ایران پای چه چیز‌هایی در میان است فقط باید رشته افسانه "ارباب حلقه ها" را مطالعه کرد.

به گزارش انتخاب، در رشته افسانه معروف تخیلی و حماسی ارباب حلقه ها، اثر جی آر آر تالکین به تدریج مشخص می‌شود که نیرو‌های تاریکی با یکدیگر متحد شده اند. سائورون، با چشم بصیرت خود به عنوان رهبر محور شیطانی یا ارباب تاریکی انتخاب می‌شود. تالکین خوب می‌دانست چه وضعیتی را توصیف می‌کند. او که یک کهنه سرباز جنگ جهانی اول بود، با ناامیدی نزدیک شدن دومین جنگ خانمان سوز جهانی را تماشا می‌کرد. در آن سال‌ها و در فاصله ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ شاهد همگرایی و نزدیکی تدریجی آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و ژاپن امپریالیست و تشکیل یک نیروی اهریمنی جهانی بود.

ما نیز امروز شاهد تشکیل و تحکیم یک محور مشابه هستیم. همانطور که متیو میلر سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا هفته گذشته گفته بود، در پس تلاش‌های جنگی روسیه، منابع عظیم اقتصادی چین قرار دارد. میلر روز سه شنبه به خبرنگاران گفت: «آنچه طی ماه‌های گذشته شاهد بوده ایم این است که مواد خامی از چین به روسیه منتقل شده و روسیه از آن‌ها برای بازسازی صنایع خود و تولید تسلیحاتی که در صحنه نبرد اوکراین کاربرد دارد استفاده کرده است... ما به شدت نگران این وضعیت هستیم.» اوایل ماه جاری میلادی در پکن، جانت یلن وزیر خزانه داری آمریکا به همتای چینی خود هشدار داد که اگر پکن به حمایت از تلاش‌های جنگی روسیه در اوکراین ادامه دهد "تبعات قابل توجهی" در انتظارش خواهد بود.

رهبران چین علیرغم مواضع علنی شان مبنی بر اینکه می‌خواهند به عنوان یک دولت صلح طلب عمل نمایند، قبل شروع جنگ اوکراین در این خصوص به روسیه چراغ سبز نشان داده بودند. تعهد متقابل نسبت به شراکت "بدون محدودیت" با روسیه چه مفهوم دیگری می‌توانست داشته باشد؟ از زمانی که دو سال پیش نیرو‌های متجاوز روسی از حومه کیف عقب رانده شدند، حمایت شی جینپینگ برای تداوم بقای پوتین در قدرت نقشی حیاتی داشته است.

بر اساس همین تحلیل، نمی‌توان رویارویی ایران با اسرائیل را به عنوان رویداد منفرد و فاقد عقبه راهبردی تعبیر کرد. تهران از روسیه در جنگ اوکراین حمایت می‌کند و هزاران پهپاد و موشک، مشابه همان‌هایی که آخر هفته گذشته به سمت اسرائیل شلیک کرد تحویل روسیه داده است. روسیه به نوبه خود احتمالا به تقویت دفاع هوایی ایران کمک خواهد کرد. چین نیز نمی‌تواند تنها یک خریدار عمده نفت ایران باقی بماند. وانگ یی، وزیر امور خارجه چین بلافاصله پس از حمله به اسرائیل با تهران تماس گرفت و به جای محکوم کردن حمله ایران، این اقدام را تحسین نمود. دستگاه پروپاگاندای دولت چین از زمان حمله ۷ اکتبر به صورت مداوم در خدمت انتقاد از اسرائیل بوده است.

ظهور این محور جدید در سال ۱۹۹۷ توسط ژبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، رئیس جمهور سابق آمریکا پیش بینی شده بود. وی در کتاب خود تحت عنوان صفحه شطرنج نوشته بود: «احتمالا خطرناکترین سناریو تشکیل یک ائتلاف عظیم متشکل از چین، روسیه و احتمالا ایران خواهد بود که یک ائتلاف "ضدهژمونیک" تشکیل شده نه بر اساس ایدئولوژی بلکه بر اساس شکایت‌های مکمل هم خواهد بود. این ائتلاف از نظر ابعاد و گستردگی مشابه چالشی خواهد بود که بلوک چین و شوروی برای غرب ایجاد کرده بود، اما این بار چین احتمالا رهبر و روسیه دنباله رو آن خواهد بود.»

پیش گویی برژینسکی پیامبرگونه بوده است. با این حال نگاهی به عملکرد سه سال گذشته نشان می‌دهد که جانشینان برژینسکی در دولت بایدن خواسته یا ناخواسته نقش بی نقصی در محقق کردن این پیش بینی ایفا کرده اند. این اقدامات از تنها گذاشتن افغان‌ها در دست طالبان در سال ۲۰۲۱ تا کوتاهی در بازداشتن روسیه از تهاجم به اوکراین در سال ۲۰۲۲ و در نهایت کوتاهی در بازداشتن ایران از تشویق نیرو‌های نیابتی اش برای حمله به اسرائیل در سال ۲۰۲۳ نمود یافته است. بله زمانی که اوکراین و اسرائیل هدف حمله قرار گرفتند بایدن برای کمک به آن‌ها دست به کار شد، اما احتمالا یک نمایش قدرت اولیه می‌توانست از بروز هر دوی این وضعیت‌ها جلوگیری کند.

جمهوری خواهان اکنون متوجه شده اند، آنطور که مایک پمپئو وزیر امور خارجه سابق مدت‌ها استدلال می‌کرد، برخی از نزاع‌های موجود در کشور‌های دور دست احتمالا باید در نهایت موجب نگرانی ما شود. این منازعات بخشی از جنگی واحد هستند که توسط این ائتلاف جدید علیه ارزش‌های بنیادینی که ما آن‌ها را ارج می‌نهیم یعنی دموکراسی، حاکمیت قانون و آزادی‌های فردی آغاز شده اند. پیش بینی من این است که استدلال‌های انزواطلبانه دوام چندانی نخواهد داشت.

خوشبختانه ما فعلا در جنگ سرد دوم قرار داریم نه جنگ جهانی سوم. اما جنگ سرد دوم سریعتر از جنگ سرد اول به پیش می‌رود. اگر تهاجم روسیه به اوکراین را معادل جنگ کره در سال‌های ۵۳-۱۹۵۰ بگیریم، ما بحران موشکی دوم کوبا را بر سر تایوان رد کرده ایم و اکنون وارد دوران تنش زدایی شده ایم؛ دوره‌ای که دو دهه به طول انجامید. از زمان نشست قبلی روسای جمهور دو کشور در وودساید کالیفرنیا در ماه نوامبر، به نظر می‌رسد که چینی‌ها از هرگونه نمایش قدرت امتناع می‌کنند و خواستار تعاملات جدی با همتایان آمریکایی شان هستند که این یادآورد تعاملات دو کشور در طی سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ است.

اما حمله غیرمنظره حماس به اسرائیل در اکتبر سال گذشته به یکباره ما را به سال ۱۹۷۳ رساند. لازم به یادآوری است که دوران تنش زدایی دوام چندانی نداشت و با ادعای برتری آمریکا در خاورمیانه توسط هنری کسینجر پس از جنگ یوم کیپور در آن سال از بین رفت. به طور خلاصه، به نظر می‌رسد که در جنگ سرد دوم ما دهه‌های ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را در یک ترکیب تا حدی گیج کننده در هم فشرده ساخته ایم.

حال سوال اینجاست که بزرگترین تفاوت‌های بین جنگ سرد اول و دوم در چیست؟

اولا چین رقیب اقتصادی بسیار قدرتمندتری نسبت به اتحاد جماهیر شوروی است. ثانیا، غرب از نظر اقتصادی با اقتصاد چین در هم تنیدگی دارد و شبکه زنجیره عرضه کالا‌های مختلفی که در چین تولید می‌شوند هرگز با شوروی قابل مقایسه نیست. ثالثا، ما از نظر ظرفیت تولید در وضعیت به مراتب ضعیف تری قرار داریم در حالی که چین مقادیر عظیمی محصولات سازگار با طبیعت روانه بازار جهانی می‌کند، غرب گزینه دیگری جز احیای سیاست حمایت گرایی و سیاست‌های صنعتی و بازگرداندن ساعت استراتژی اقتصادی به دهه ۱۹۷۰ میلادی ندارد. ماه گذشته جانت یلن وزیر خزانه داری آمریکا اظهار داشت که ظرفیت بالای چین در صنایع نوین نظیر باطری‌های خورشیدی، خودرو‌های برقی و باطری‌های لیتیومی در حال آسیب زدن به شرکت‌ها و کارگران آمریکایی و شرکت‌ها و کارگران سراسر جهان است.

رابعا سیاست پولی آمریکا در مسیر کاملا غیر پایداری قرار دارد. هماگونه که دفتر امور بودجه کنگره اعلام کرد، رشد بی وقفه بدهی‌های دولت فدرال نسبت به تولید ناخالص داخلی از کنترل خارج شده و از ۹۹ درصد در سال جاری به ۱۶۶ درصد در سال ۲۰۵۴ میلادی خواهد رسید.

ایرانی‌ها با انجام حمله پهپادی و موشکی به اسرائیل به صورت ناخواسته این مجوز را به بسیاری از جمهوری خواهان داده اند تا از رویکرد تهاجمی پمپئو که به هیچ وجه انزواطلبانه نیست دنباله روی کنند. کافی است نگاهی به مقاله مایک گالاگر نماینده ویسکانسین در کنگره و مت پوتینگر، مشاور سابق ترامپ که در فارن افرز منتشر شده بیاندازید. در این مقاله آمده است: «چین... در حال تضمین حیات کشور‌های توسعه طلب در روسیه، ایران، کره شمالی و ونزوئلاست.» متوقف کردن این کشور «مستلزم یک اصطکاک گسترده در روابط آمریکا و چین و افزایش سریع توانمندی‌های دفاعی آمریکاست.»

بنابراین به نظر می‌رسد که اهمیت تاریخی حمله ایران به اسرائیل را نباید در تاثیر آن بر خاورمیانه بلکه بر برداشت جمهوری خواهان از رویکرد آمریکا در عرصه سیاست جهانی و خروج از سیاست انزواطلبی جستجو کرد.

دیگر خبرها

  • الازهر مصر حمله اسرائیل به رفح را جنایت جنگی تمام عیار خواند
  • پالتیکو: آمریکا ارسال بمب به اسرائیل را تعلیق کرد
  • آیا خیزش مردمی در غرب ماشین جنگی اسرائیل را متوقف می‌کند؟
  • رئیس‌جمهور: ایران قوی می‌تواند گزینه نظامی را از روی میز حذف کند/حمله به سفارت ایران نشان دهنده استیصال رژیم صهیونیستی بود
  • آرایش جنگی تانک‌های اسرائیل در ۲۰۰ متری گذرگاه رفح
  • جزئیات دو شبیه سازی آمریکا برای حمله به ایران
  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران  سه بر صفر از آمریکا جلو است
  • پیش بینی ۲۷ سال پیش برژینسکی درمورد ایران که درست از آب درآمد
  • پیش‌بینی مشاور بایدن: اوکراین سال آینده به روسیه ضد حمله می‌زند
  • سرکوب در دانشگاه، مذاکره در قاهره